هم سلولی...
نظرات شما عزیزان:
1)به نسل های بعد میگویم ما قاتل حقایقی بودیم که به صلیب خود خواهیمان کشیدیم......... و انکارشان کردیم تا کسی باطن زشتمان را شنود نکند/
2)برای انها چیزی که ماند کذب هایی بود که یادگار شد تا بفهمند........روزگار ما تهی گشت از حقایق و استوار بود بر انچه نفعش میرسید/
3)انقدر با نمک بودیم که هر یک به جای التیام زخم ها ..........بر عمق جراحات افزودیم/
4)حتی ما دنیای مجازی و پوچ سرد را به دنیای زیبای واقعیت فروختیم.......و جز اندوه و غم هدیه ندادیم به همنوع/
5)بگوییم نسلی داشتیم پر از اشک ....اشکهایی که نبود اشک دل بود اشک سر......سرد بود نقاب فریب داشت/
6)بگوییم عشق هامان نه عمق داشت نه روح........شعر بود و کلام ......کلام بود و کلاف .....کلافی تنیده به احساس/
7)بگوییم امتداد هر شبمان در پشت این شیشه ی نزدیک به چشم سپری میشد.....و مادر بزرگ قصه گوی پیرمان دیگر نه پند هایش و نه حنایش رنگی نداشت/
8)بگوییم حرف های پدر بزرگ کوچه باغ های پر از پندمان را به نیش خند میفروختیم .....چون فرسوده بود....و ما حتی قبولش نداشتیم چه رسد که گوش دهیم تجربه هایش را/
9) بگوییم که خسته ترین ادم ها بودیم برای هم ......برای حرف های هم ....برای عشق ورزی به هم/
10)انتها ی مسیرمان همیشه ختمش به بن بستی بود که خود ساخته بودیم ......و خود بافته بودیم/
11)کاش میشد از یاد رفته بودیم....اما نسل ما بر باد داد تمام حقایقی که ارزش داشت ...که میشد با ان پروانه ای شد.....اری ما بر باد رفتیم بر باد/
12)روزگار استاد فراموشی هاست ......استاد نابودی حقایق است .....مراقب باش تو شاگرد زرنگ کلاسش نشوی/
13)دیروز میمردن /فراموش میشدن ارام ارام......اما امروز فراموش میکنیم خیلی زود بی انکه بمیریم/
14)کاش میشد زمان به عقب بر میگشت و ما بیرون میکشیدیم حقایق را از زیر رادیکال غرورمان.....دستی بر سرش میکشیدیم........و زخم هایش را مرحم میگذاشتیم/
15)درد دارد وقتی ادمی هیچ حرفی ....هیچ یادگاری ندارد که از خود باقی گذارد.....جز کاشته های زشتی که در مزرعه ی کج فهمی اش باید درو کند/
16) کاش بکاریم دانه ای که نسل های بعد لا اقل دلشان سالی یک بار برایمان تنگ شود......کاش میشد گل های باغمان همه اش کاکتوس نبودند...به زخم دست های فردا/
17)همه ی افسوس ها که نباید خورد....گاهی هم باید متغیر شد باید دور ریخت دور ریز های اضاف ذهن را......چیدن کرد علف های هرز باطن را/
18)کاش بشود ان قدر عاشق هم باشیم تا پاک کنیم همه ی دروغ هایی که در کوله پشتی یکدیگر نهادیم......و خورشید را بیرون کشیم از پشت ابر/
19)هر چه از ادمی منعکس شود.......لاجرم بازتابش به خود او باز خواهد گشت.....دیر و زود دارد اما سوختی نخواهد داشت....گلم مراقب انچه میکاریم باشیم/
قول بده بمونی تا دنیا هم بمونه ......
چند سالته؟
مال کجایی؟